فرشاد مومنی مطرح کرد:جایگاه مردم در سیاست و مشروعیت حکومت از نظر شهید بهشتی
تاریخ انتشار: ۷ تیر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۸۲۲۷۸۰
به گزارش جماران از نظر مومنی مطالعه اندیشههای شهید بهشتی و اسلوب روششناختی وی یک فرصت استثنایی برای جهان اسلام است و تاکنون درباره وجوه زیادی از آیتالله شهید دکتر بهشتی مثل نحوه مدیریت ایشان، برخورد متین، توانایی و قاطعیت ایشان صحبت شده اما به بنیانهای اندیشهای او آن گونه که باید و به اینکه این توانایی عملی از دل چه اسلوب روششناختی بیرون آمده، پرداخته نشده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مهمترین رخداد حقوقی- سیاسی بعد از انقلاب اسلامی ٥٧ تدوین قانون اساسی بوده است. در ابتدا بفرمایید شهید بهشتی در تدوین این قانون چه نقشی را ایفا کردند و دیدگاهها و نظرات ایشان چه تاثیری بر مطالب و موضوعهای پرداخته شده در قانون اساسی، داشت؟
برای من توفیقی فراهم میشود که به همت شما و به مناسبت سی و ششمین سالگرد شهادت آیتالله دکتر بهشتی و هفتاد و دو تن از چهرههای ممتاز و خدوم کشور نکاتی را مطرح کنم با این امید که انشاءالله برکات روح پرفتوح این مرد بزرگ و آن حادثه خطیر به همه ما کمک بکند که با تمسک به رویکرد نظری و سیره عملی شهید بهشتی، هم بتوانیم ریشههای اصلی گرفتاریهای موجود جامعهمان را بهتر بشناسیم و هم فرصتی فراهم بشود به اینکه با اتکا به آن اندیشههای راهگشا بتوانیم کمهزینهترین و پردستاوردترین راهحلها را برای گرفتاریهای نسبتا زیاد موجود در جامعهمان پیدا بکنیم. اگر بخواهیم درباره نقش آیتالله شهید دکتر بهشتی در قانون اساسی صحبت بکنیم، بهگمان من بسیار مناسب خواهد بود که ذهن خود را به یک سلسله مسائل خیلی مهم درگیر کنیم که به هر دلیل تا به امروز به اندازه کافی درباره آنها بحث نشده است. من فکر میکنم یکی از مهمترین دلایل اینکه قانون اساسی ما یک سند پرافتخار است که شاید در طول تاریخ معاصر ایران از موج اول انقلاب صنعتی تا امروز این تنها سندی است که با تکیه بر عقل جمعی و با یک رویکرد مشارکتجویانه و در یک فضای به غایت باز و امن تدوین شده برای اینکه افراد دیدگاههای خودشان را خیلی صریح و شفاف مطرح کنند و تصویری از امکانپذیری برپایی یک نظم اجتماعی مبتنیبر آموزههای دینی ارایه بشود. جامعه ما درباره نقش خطیر آیتالله شهید دکتر بهشتی در این زمینه برخی وجوه را بیشتر میداند و برخی وجوه را کمتر میداند؛ مثلا آن طور که ما توفیق داشتیم و شاهد بودیم، اینکه قانون اساسی ما توانست با این کیفیت تهیه بشود یک رکناش به بنیانهای نظری و پایبندیهای عملی شهید بهشتی و بهنظام باورهای اسلامی ایشان برمیگردد. شاید کمتر کسی در ایران به این نکته توجه کرده باشد که حزب جمهوری اسلامی در بین کاندیداهایی که برای مجلس خبرگان به جامعه ارایه کرد، طیف بسیار قابلاعتنایی از کسانی را به عنوان کاندیدا معرفی کرد که آنها در آن ایام تکلیف شرعی و ملی خود میدانستند که علیه حزب جمهوری اسلامی و بهویژه علیه شهید بهشتی حداکثر تلاش تبلیغاتی و عملی خود را مصروف کنند.
واکنش شهید بهشتی در مقابل این تلاشها و تبلیغها علیه حزب چه بود؟
روح آزاده و دورنگر و بلنداندیش شهید بهشتی به ایشان کمک کرد که هم توسط خودشان و هم با مددگیری از تعدادی از اعضای برجسته شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی مثل آیتالله شهید دکترمحمدجواد باهنر و دیگران، بعضی وقتها ملتمسانه به افرادی که در مخالفت با حزب و شهید بهشتی چیزی فروگذار نمیکردند، مراجعه کردند و از آنها خواستند که اجازه بدهد حزب جمهوری اسلامی آنها را کاندیدا بکند، چون همهچیز حکم میکرد به اینکه یک اعتماد عمومی بیسابقه و کمنظیر به جمهوری اسلامی وجود دارد و بسیار بعید است که اگر کسی را حزب جمهور اسلامی کاندیدا نکند، انتخاب بشود. شاید ذکر بعضی از اسامی افرادی که اینگونه محل رجوع قرار گرفتند، منشا سوءتفاهمهایی بشود، بنابراین من از آوردن اسم آنها خودداری میکنم ولی میخواهم روی آن منطق بنیادیای که شهید بهشتی به آن باور داشت و براساس آن باور همه اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی را هم متقاعد کرد که منش اسلامی آزادمنشانه و عادلانه همین است که ایشان انجام داد، تاکید کنم. من برای اینکه آن منش را توضیح بدهم شاید بد نباشد که یک قدمی به عقب بردارم؛ زمانی که حزب جمهوری اسلامی تشکیل شد، من توفیق داشتم که تقریبا از همان روز اول با لطف و عنایت شهید بهشتی به این حزب پیوستم و مسوولیت بهعهده گرفتم. با توجه به روحیهای که داشتم و جایگاهی که نسبتا در میان بعضی از دانشجوها داشتم دایما از سوی آنها مورد مواخذه قرار میگرفتم که چرا حزب جمهوری اسلامی در شورای مرکزی خود این طیف متنوع و بعضا متعارض دیدگاههای اسلامی را در خود جای داده است. بهخاطر بزرگواری و محبتی که شهید بهشتی داشتند، روی گشاده و قدرت اقناعی خارقالعاده ایشان نصیب همه کسانی میشد که توفیق همنشینی و همکاری با ایشان را داشتند. وقتی که تعداد انتقادهای به من از این ناحیه زیاد شد، من خدمت ایشان رسیدم و گفتم آقا! چه توجیهی برای این تنوع وجود دارد؟ اگر امکان دارد ما را هم مطلع کنید که بتوانیم مثلا از این چیزی که اتفاق افتاده دفاع کنیم. شهید بهشتی با نهایت خوشرویی زمان نسبتا طولانیای را در اختیار من قرار دادند و با بزرگواری توضیح دادند که چه مجموعه مسائلی باعث شد که این گونه بشود و البته ایشان به من فرمودند که این انتقاد تا نقطه عطف شکلگیری نخستین کنگره حزب جمهوری اسلامی به قوت خود باقی خواهد بود و به محض اینکه اضطرارهای اولیه انقلاب فیصله پیدا بکند و آن کنگره تشکیل بشود، این ایراد نیز برطرف خواهد شد. یعنی به طور اصولی ایراد را پذیرفتند ولی فرمودند که چون انقلاب ما خیلی سریع به پیروزی رسید، مجال اینکه آن فرآیندهای متداول شکلگیری و سامانیابی یک تشکیلات حزبی طی بشود وجود نداشت و فرمودند که ما به این جمعبندی رسیدیم که باید از همه دیدگاههای اسلامی متفاوت و بعضا متعارضی که نقشی در برپایی انقلاب اسلامی به نام دین داشتند و در مجاهدتهای قبل از انقلاب مشارکت داشتند بخواهیم که بپیوندند و تاویل ایشان این بود که ما فکر کردیم اگر بتوانیم با این مجموعه ناهمگون براساس یک سلسله اصول و موازین به تفاهم برسیم، نتیجه میگیریم که پس کشور را هم میتوانیم اداره بکنیم تا اینکه نظم نهادی انقلابی جایگزین نظم نهادی پیشین بشود. با همین منطق ایشان با آن روحیه ایثارگری و واقعا فروتنی و از خودگذشتگی به سراغ کسانی رفتند و رو انداختند که آنها بعضا حتی هتاکی هم نسبت به شخص ایشان میکردند. منطق ایشان این بود که هر قدر که ما در یک فرآیند ضابطهمحور و اخلاقمحور و علممحور بتوانیم از طریق گفتوگو مسائلمان و اختلافنظرهایمان را حل و فصل کنیم، هم همگان ارتقا پیدا میکنند و رشد میکنند و هم به تعبیری که امروز در نظریههای پیشرو توسعه مطرح است، هر قدر که سهم مشارکت همگان در فرآیندهای تصمیمگیری و تخصیص منابع و اجرا بیشتر باشد، هزینههای هماهنگی کاهش و کارایی افزایش پیدا میکند و میشود هزینههای کمتری پرداخت و آنچه را که در ساحت نظر با ذینفعان هماهنگ شده کارآمدتر به اجرا گذاشت. این نقش از شهید بهشتی در اینکه ما این توفیق را داشتیم که یک قانون اساسی با یک کیفیت خارقالعاده طراحی کنیم معمولا نادیده گرفته میشد و بهنظر من این اوج بلوغ فکری و اوج ایثارگری و اوج پایبندی عملی به نظام باورها از او یک انسان بزرگ میساخت.
آیا افرادی که مد نظر حزب جمهوری اسلامی بودند بالاخره این منطق را پذیرفتند و قانع شدند تا حزب آنها را کاندیدا کند؟
کسانی بودند از میان متفکران و صاحبنظرانی که با وجود بیشمار تلاش شخصی و گروهی شهید بهشتی بهخاطر شدت برافروختگی و عصبانیتی که داشتند، حاضر نشدند که حزب جمهوری اسلامی آنها را کاندیدا بکند و بنابراین حرفهای آنها در مجلس خبرگان شنیده نشد. اما از میان همفکران این گروه افراد آقای بهشتی با کمک شهید باهنر و دیگران کسانی را انتخاب و متقاعد کردند و آنها هم آمدند و شما وقتی که به صورتمذاکرات مجلس خبرگان و قانون اساسی مراجعه میفرمایید، میتوانید این طیف متنوع و بعضا متعارض دیدگاهها را ملاحظه کنید و این یک وجه نقش خارقالعاده شهید بهشتی در شکلگیری قانون اساسی جمهوری اسلامی است. یک وجه بسیار مهم دیگر ماجرا به این برمیگردد که آیتالله شهید دکتر بهشتی اگر نگویم تنها اسلامشناس بزرگ معاصر، با احتیاط میتوانم بگویم جزو معدود اسلامشناسانی بود که توانسته بود بر یک نقص اساسی سرنوشتساز نظام آموزش حوزوی ما غلبه پیدا بکند و آن غلبه به ایشان این امکان را داد که با بهرهگیری از متدهای جدید پژوهش علمی در حیطه دینی بتواند یک نماد و نمودی از یک نظم اجتماعی قابلاستقرار بهنام دین بهصورت سیستمی دفاع بکند. کسانی که به مسائل مربوط به آموزشهای علمی و دینی و رابطه آن با توسعه، وقوف تاریخی و شناختی دارند، میدانند که در یک دوره زمانی چندصد ساله نظام آموزش حوزوی ما اساسا بر
no what و no why استوار بود. دلیل آن این بود که دین، حاکمیت نداشت و بنابراین نیازهای اندیشهای و تکلیفی دینداران از طریق طرح مساله با اسلامشناسان و بهویژه مراجع تقلید اتفاق میافتد و چون آن موقع اسلام به مثابه نظم اجتماعی مستقر مسوولیتی نداشت، پاسخها عموما فردگرایانه و در استاندارد «بلااشکال» یا «احوط ترک است»، مطرح میشد. شهید بهشتی از آغازین روزهای انتشار آثار مکتوب خودشان یعنی سالهای دهه ١٣٣٠ به این وقوف روششناختی دست پیدا کرده بودند که اگر براساس آیات متعدد قرآن میتوان اینگونه استنباط کرد که یکی از انتظارات خداوند از انسانهای آگاه و مسوول مسلمان این است که به قدر وُسع برای برپایی نظم اجتماعی مبتنیبر اسلام کوشش بکنند، پس دانش چیستی و دانش چرایی برای برپایی آن نظم، لازم است ولی به هیچوجه کافی نیست. شرط کفایت، دانش چگونگی یا no how است و بهنظر من این یکی از مهمترین و منحصربهفردترین امتیازات آیتالله شهید دکتر بهشتی نسبت به همه اسلامشناسان بزرگ معاصر است که ما توفیق درک محضرشان یا توفیق استفاده از آثارشان را داشتهایم.
راجع به این دانش یعنی دانش چگونگی شهید بهشتی و تجربه خود از این موضوع، توضیحات بیشتری را ارایه بفرمایید.
از همان آغازین روزها دغدغه محوری شهید بهشتی این بود که همانطور که برای فهم اسلام ما باید شرایط محیطی آن زمان عربستان را بفهمیم، اگر امروز هم بخواهیم اسلام را پیاده کنیم به یک مجموعه شناختهایی نیاز داریم که مهمترین آنها خودشناسی و دیگرشناسی و اسلامشناسی از زاویه دانش چگونگی است و بنابراین شاید الان چیزی بالغ بر ٤٠ کتاب از ایشان منتشر شده، در تکتک این آثار شما این دغدغه روششناختی را ملاحظه میفرمایید. در کتاب بسیار خارقالعاده «بانکداری، ربا و مسائل مالی اسلام» ایشان یک جایی میفرمایند که مکرر دوستان مشفق به من توصیه میکنند که شوونات و جایگاه علمی و اجتماعی خودم را رعایت بکنم و به خیلی از کارها دست نزنم. مثل اینکه مثلا هر جایی که صندوق قرضالحسنهای تشکیل میشود به من میگویند که این در شأن شما نیست که بروی و در آنجا حضور پیدا کنید. بعد میفرمایند که پاسخ من این است که اگر یک روزی قرار باشد که ما یک نظم اقتصادی بدون ربا پیاده کنیم، صندوقهای قرضالحسنه به عنوان یک تمرین عملی کوچک برای دست یافتن به آن دانش چگونگی برای برپایی آن نظم به کار ما خواهد آمد. شما نگاه بکنید که در مقایسه با دوره پهلوی تا زمانی که شهید بهشتی در قید حیات بودند، چون این دانش چگونگی را وقوف روششناختی داشتند، گزارشهای رسمی کارشناسی نشاندهنده این است که سهم پرداخت به عامل پول که تحتشرایطی ربا محسوب میشود، در زمان حیات ایشان و تا پایان جنگ که به طور نسبی به اندیشههای ایشان پایبندی عملی بیشتری وجود داشت، نسبت به GDP ایران از نسبت مشابه برای کشورهای صنعتی مانند انگلستان هم کمتر بود و چون در غیاب ایشان، آن دانش چگونگی وجود ندارد؛ الان یکی از ارکان بیچارگیها و بحرانآفرینیهای اقتصاد ایران، آقایی بیسابقه پول و سیطره بیسابقه مناسبات ربوی بر اقتصاد ایران است که صرفنظر از همه عوامل دیگر که من در آثار خودم به آنها اشاره کردم، وجه معرفتی ماجرا این است که ما از نظر دانش چگونگی در غیاب شهید بهشتی بسیار داریم هزینه میپردازیم. امروز ما شرایطی را تجربه میکنیم که بهای تمامشده پول برای تامین سرمایه در گردش تولیدکنندگان در ایران یک چیزی حدود ١٠ برابر میانگین جهانی است و نرخ بهره رسمی در بازار پول در ایران طی ٢٥ ساله گذشته بین ٣ تا ٥ برابر میانگین جهانی بوده؛ یعنی یک وضعیت بسیار غمانگیز و فاجعهبار که درواقع هزینهای است که جامعه ما در غیاب شهید بهشتی از منظر خلأ درباره دانش چگونگی، میپردازد.
روش شهید بهشتی در برخورد با چنین مسائلی چه تفاوتی با روشهایی که سایرین به کار میبستند، داشت؟
یک مساله بزرگ در این زمینه این بود که آقای بهشتی کسی بود که بهصورت روشمند و مبتنی بر موازین علمی توانسته بود یک فهم سیستمی از اسلام به مثابه یک نظام حیات جمعی پیدا بکند و چون تنها او بود که در یک ابعاد خارقالعاده و با مبنا به دانش چگونگی احاطه داشت، شما میبینید که به محض اینکه انقلاب اسلامی به پیروزی میرسد، هر جایی که بحث از چگونه عمل کردن براساس موازین اسلامی است، همه راهها به بهشتی ختم میشود. شما نگاه کنید از زمانی که شهید بهشتی به شهادت رسیدند تا امروز، گاه و بیگاه از سوی برخی مقامات کشور گفته میشود که مثلا دانشگاهها اسلامی نیستند، بانکها اسلامی نیستند، بیمهها اسلامی نیستند؛ اما وقتی که گفته میشود خیلی خب! شماها که حاکمیت دارید و همه اقتدارها و صلاحیتها و جایگاهها را هم دارید؛ خب به آن عینیت ببخشید، این ممکن نمیشود. اینکه ببینید حسننیت وجود دارد ولی امکان عینیتبخشی وجود ندارد بهخاطر این است که هنوز هم آن نقص در نظام آموزشی حوزوی ما در حد نصاب و بهصورت سیستمی برطرف نشده و بنابراین جامعه ما همچنان در حال پرداختن هزینهها است و من در جمعبندی عرض خواهم کرد که این یکی از آن زاویههایی است که بازگشت به اسلوب روششناختی شهید بهشتی که یک تمرکز خارقالعاده روی تمرکز چگونگی دارد میتواند مددکار ما باشد. شاید بحث ما را یک مقدار مفصل بکند، ولی ذکر این مورد را من خالی از لطف نمیدانم. از مجموعه آثاری که از ایشان به یادگار مانده، یکی هم یک نواری است که به محض تصویب قانون اساسی، شهید بهشتی مدیران اقتصادی وقت را جمع کردند و مدیریت میکنند به اینکه چگونه نظم اقتصادی نوین جایگزین نظم قبلی بشود. با همه آن صلابت و جدیت و در عین حال خوشرویی و خوشبرخوردیای که شهید بهشتی داشتند، یکی از مقامات اقتصادی آن روز بهشان میگویند که آقا! من میدانم شما آدم منظمی هستید و میدانم که میگویید فقط باید هر جلسه در کادر موضوعی که بهخاطر آن تشکیل شده، جلو برویم؛ اما یک چیزی است که دارد گلوی من را فشار میدهد و میخواهم خواهش کنم به من رحم کنید و من را راهنمایی کنید. ایشان میفرمایند که مشکل شما چیست! آن آقا میگویند که من مثلا نشستم یک توجیهاتی پیدا کردم که شما چگونه توانستید با مجلس خبرگان با آن ترکیبی که ما دیدیم، مثلا اسلامشناسان خیلی مطرح آن روز کشور را متقاعد کنید که به برخی جهتگیریها بهویژه در حیطه اقتصاد مثل دولتی کردن تجارت خارجی، مثل ملی کردن بانکها و چیزهایی از این قبیل تن بدهند؟ من میگویم که من نشستم برای خودم یک توجیهاتی پیدا کردم و الان وقت شما را نمیگیرم که چک کنم که آن توجیهات من درست است یا نادرست است. بعد میگوید که آقا! من نمیتوانم تصور بکنم که شما چگونه توانستید آن جمع را متقاعد کنید که بیمهها را تحتکنترل دولت قرار بدهند. شهید بهشتی در پاسخ لبخندی میزنند (این جلسه ١٣٥٩ تشکیل شده) و میفرمایند که سوال جذابی کردی و برای خودم هم انگیزه وجود دارد که توضیح بدهم. بعد میفرمایند که من ٣٠ سال پیش یعنی ١٣٢٩ به این فکر افتادم و در تحقیقاتم به این جمعبندی رسیدم که ما باید تکلیف خودمان را از منظر اسلامی با موسسههای بیمهای که یک موسسههای مستحدثه به مفهوم اسلامیاش هستند و در گذشته وجود نداشتند و پس از انقلاب صنعتی پدیدار شدند؛ در این زمینه مشخص کنیم. خوب دقت بکنید که ١٣٢٩ شهید بهشتی ٢٢ سال داشتند! یعنی اینکه مثلا چه عنایتهایی خداوند به این مرد کرده بوده را از این زوایا هم بهتر میشود شناخت. بعد میفرمایند که ٣ سال مطالعه تئوریک و تجربی کردم، اما دیدم که برای فهم از منظر دانش چگونگی باید مستقیما به موسسههای بیمهای مراجعه کنم تا بهدقت طرز عمل آنها را هم متوجه بشوم. بعد آن وقت نکاتی را مطرح میکنند که هم خودشان میخندند و هم دیگران میخندند از اینکه مدیران بیمهای آن روز چقدر شگفتزده میشدند که یک عالم دینی از موضع پژوهشی به آنها مراجعه کرده است.
نکته عجیب این ماجرا که یک عالم دینی از چنین موضعی به آنها مراجعه کند، چه بود؟
برای اینکه فقط تصوری داشته باشید من خاطرم است وقتی که مرحوم آیتالله طالقانی (ره) از زندان آزاد شدند، من به حکم ادب و عرض ارادت در منزل ایشان با یک جمعی از دوستان به خدمت رسیدم. بعد ایشان در آن نکات و خاطرههایی که برای ما تعریف میکردند، میفرمودند که حتی در دهه ١٣٤٠ هم بخش بزرگی از روحانیون حوزه علمیه قم من را به نام سیدمحمود طالقانی نمیشناختند و به من سیدروزنامهخوان میگفتند. یعنی اینکه یک روحانی روزنامه بخواند و در معرض مثلا ماوقع روز ایران و جهان قرار بگیرد، برای بخش اعظم حوزویها تا این اندازه غیرمتعارف بود. شهید هاشمینژاد هم یک بار عین این تعبیر را برای من تعریف فرمودند و گفتند به من هم سید روزنامهخوان میگفتند. یعنی آنقدر غریب بود که یک روحانی روزنامه بخواند. آن وقت در یک چنین شرایطی نه در دهه ١٣٤٠ بلکه در دهه ١٣٢٠ یک عالم دینی به چنین مسائلی میپردازد. در اواخر این دهه شهید بهشتی شخصا از موضع نیل به دانش چگونگی به دهها موسسه بیمهای مراجعه کرده بودند که طرز عمل موسسههای بیمهای صرفنظر از مبانی اندیشهای بهدقت متوجه بشوند تا بتوانند با ژرفنگری و واقعبینی بیشتر دیدگاه اسلام را درباره آن بفهمند. بعد ایشان میفرمایند که بعد از اینکه آن کار تحقیقی به انجام رسید، یکی از جمعبندیهای من این شد که مکندگی ربوی موسسات بیمهای اگر بیش از مکندگی ربوی بانکهای ربوی نباشد، کمتر از آن هم نیست و میفرمودند چون من از همان زمان تا پیروزی انقلاب مرتبا خودم را در این زمینه بهروز نگه داشته بودم، فرمودند که اتفاقا متقاعد کردن علمای اَعلام در این زمینه که موسسههای بیمهای از سویی برای بقا و بالندگی اقتصاد ما لازم است، اما چون آن ملاحظه را دارد ما نمیتوانیم اجازه فعالیت خصوصی به آنها بدهیم؛ کار سختی نبود و فرمودند که این مساله حتی از ماجرای ملی شدن بانکها هم آسانتر به تصویب رسید. حالا این خیلی نکته قابلاعتنایی است و واقعا جای آن دارد که در یک زمان دیگری به تفصیل در این باره صحبت کنیم که ببینید! از روزی که خشت کج میداندادن به بانکهای خصوصی در این اقتصاد زده شد، این بانکها به گواه گزارشهای رسمی انتشاریافته کمترین اعتنا و اهتمام را به مصالح توسعه ملی داشتند و بیشترین نقش را در دامن زدن به تب سوداگری و رانتجویی و رباخواری در اقتصاد ایران ایفا کرده بودند و الان هم میبینید که مقامهای پولی ایران به هیچوجه قادر نیستند که آنها را در مسیر مصالح توسعه ملی قرار بدهند؛ یعنی آن ژرفاندیشیها و آن تسلط از موضع دانش چگونگی چنین بینشهایی را ایجاد کرده بود. در مملکت ما که متاسفانه سطحینگری و هُرهُریمذهبی و اتکا به شنیدهها به جای ژرفاندیشی و پژوهش جایگاه شگفتانگیزی حتی در میان بعضی از خواص دارد، یک عدهای هم اینجوری چشم خودشان را میبندند و میگویند که مثلا آن جهتگیریهایی که در قانون اساسی بوده، تابع شرایط چپزده آن زمان بوده؛ درحالی که شما وقتی وارد جزییات میشوید، میبینید که چقدر منطقهای اصیل و روزآمد اسلامی پشتیبان آن ماجرا بوده است. شما همین صحبتهای اخیر آقای رییسجمهور را درباره آنچه به نام خصوصیسازی بر سر کشور آمد، شنیدهاید. آقای روحانی حتما خاطرشان است که هر قدر ما از ١٣٦٨ به بعد تلاش کردیم و توضیح دادیم که ما با تقدم امر نهادی با تصمیمگیریهای شتابزده روبهرو هستیم و تا زمانی که فضای اقتصادی ایران شفاف نشده و تا زمانی که یک فضای رقابتی عادلانه ایجاد نشده، آنچه به نام خصوصیسازی اتفاق میافتد چیزی جز توزیع رانت و تبدیل داراییهای بیننسلی کشور که نسلهای گذشته و آینده هم بر آنها حق دارند به ابزاری برای روزمرّگی و امور جاری را گذراندن، نخواهد بود.
وجه تمایز آیتالله بهشتی از هم عصران او چه بود که به گفته خود شما اغلب میتوانست جلوتر از سایرین حرکت کند؟
آن چیزی که شهید بهشتی را ممتاز و متمایز میکرد این بود که او بهصورت متدولوژیک خودش را مجهز به دانش چگونگی کرده بود. در اواخر دهه ١٣٤٠ در جمع دانشجویان مسلمان اروپا ایشان یک بحثی ارایه کردند که بهنظر من یکی از شاهکارها و پرافتخارترین اسناد نهضت اسلامی به حساب میآید. خوشبختانه این متن تحتعنوان «مراحل اساسی یک نهضت» منتشر شد. شهید بهشتی در آن تحلیلی که برای دانشجویان ارایه دادند برای مراحل اساسی یک نهضت، گامبهگام مسائلی را که یک نهضت اصلاحی در عمل با آنها روبهرو میشود، مطرح کردند و سازوکارهای روزآمد و تمهیدات پیشینی موردنیاز برای حل و فصل آنها را هم ارایه کردند و به شرحی که اشاره کردم در تمام آثار ایشان این دقت و وقوف روششناختی به مساله دانش چگونگی موج میزند.
نحوه مدیریت ایشان در مجلس خبرگان را چگونه تحلیل میکنید؟
اتفاقا رکن سوم نقشی که ایشان در قانون اساسی داشتند به مدیریت صحن علنی مجلس خبرگان مربوط میشود. بسیاری از متفکران و اسلامشناسان و ایرانشناسان مطرح کشور در مواجهههای حضوری با من نفس اداره عالمانه و مبتنی بر اخلاق مجلس خبرگان را مثل یکی از معجزههای انقلاب اسلامی بهشمار میآوردند. دلیل آن هم این است که این ملت تمرین گفتوگو به لحاظ تاریخی نداشته و ما نمیتوانیم با رعایت موازین و با حفظ دیدگاههای خودمان به شکل قابلتداوم و به شکلی که از دل آن اعتلابخشی و به جمعبندی رسیدن وجود داشته باشد با یکدیگر گفتوگو بکنیم. شما میدانید که حتی در محافل دانشگاهی و حوزوی و حتی در سطح مقامات بالای کشورمان این آداب گفتوگو هنوز در حد نصاب وجود ندارد و جامعه ما چقدر در این زمینه هزینه میپردازد؛ ولی در آن ایام با آن شرایط متلاطم، به اعتبار اینکه در آن زمان اخلاق و تقوا و از خودگذشتگی و صداقت جایگاه بسیار والاتری داشت، مرحوم آقای منتظری با اینکه به اعتبار مراتب علمی خارقالعاده و مراتب مجاهدت و مراتب زهد و تقوایشان بحق به عنوان رییس مجلس خبرگان با اکثریت قاطع نمایندگان انتخاب شده بودند، وقتی که آن نظم فکری و آن انسجام ذهنی و آن رویکرد سیستمی شهید بهشتی را ملاحظه کردند، خودشان از شهید بهشتی تقاضا کردند که مسوولیت اداره مجلس خبرگان را برعهده بگیرند. بهنظر من بازگشت به آن ایام و بهویژه بازگشت به متن صورت مذاکرات مجلس خبرگان نشان میدهد که حتی اگر امروز قرار باشد که مجددا چنین اتفاقی بیفتد، ما در غیاب شهید بهشتی دیگر کسی را نداریم که در آن حد نصاب و با آن کیفیت در عین بهرهمندی حداکثری از ذخیره دانایی موجود جامعه، بتواند یک تفسیر بسیار اصولگرا از منظر اسلامی و بسیار روزآمد از منظر انطباق با اقتضائات زمانه ارایه بدهد. تجربه سالهای پس از جنگ که بارها و بارها با ملاحظهها و مصلحتاندیشیهایی قانون اساسی ما دور زده یا کنار گذاشته شد و هزینهها و خسارتهای بسیار بزرگی که از این ناحیه به کشورمان تحمیل شده که یک گوشهاش آن چیزی است که آقای رییسجمهور از موضع ارزیابی تجربه خصوصیسازی مطرح کردند، نشاندهنده این است که وجود گرامی آیتالله شهید بهشتی با تجمیع آن صلاحیتهای اندیشهای و اخلاقی و قدرت سازماندهی چه موهبتی بود و باعث شد که چگونه یکی از پرافتخارترین اسناد اسلامی بهنام قانون اساسی جمهوری اسلامی به یک شکل خارقالعاده رقم بخورد و به عنوان یک میراث ارزشمند در اختیار ما قرار بگیرد.
یعنی شما راه برونرفت از مشکلات کشور به ویژه بحرانهای اقتصادی را بازگشت به قانون اساسی اول میدانید؟
من فکر میکنم و الان هم از این فرصت استفاده میکنم و میگویم که طی ٢٥ سال گذشته به طور متوسط حداقل سالی سه بار من این را اعلام کردهام که با هر کس که آمادگی داشته باشد حاضرم بحث بکنم و نشان بدهم که آنچه بر سر اقتصاد ایران طی ٢٥ ساله گذشته آمده، بیش از آنکه ریشه در قانون اساسی ما داشته باشد ریشه در نادیده گرفتن و دور زدن قانون اساسی داشته و اگر همین امروز هم ما به همان اصول و مبانی و چارچوبهای روشمند و منطقدار و مبتنی بر یک شناخت عالمانه ترکیبی از اسلام که متناسب با مقتضیات زمانه و برجستهترین نظریههای آن روز توسعه و یک شناخت بسیار عمیق تاریخی از ریشههای توسعهنیافتگی ایران بوده، برگردیم، آن سند هنوز هم میتواند برای ما رهگشایی داشته باشد و اگر همه آن مصلحتاندیشیهایی که بحرانساز بودند و هیچ دستاوردی نداشتند و تجربه عملی هم این را نشان داده؛ کنار گذاشته بشود و ما برگردیم به همان مناسبتی که شهید بهشتی در قانون اساسی اول طراحی کرده بودند، میتوانیم از این گرفتاریها بیرون بیاییم. خوب دقت دارید که یکی از وجوه نگرش سیستمی و روشمند شهید بهشتی این بود که به امر اقتصادی و امر سیاسی و امر اجتماعی و امر فرهنگی به مثابه امور منتزع از یکدیگر نگاه نمیکردند؛ بنابراین آن اصول اقتصادی را با آن جهتگیریهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی که در قانون اساسی وجود دارد میشود جلو برد و اگر آن پایبندی عملی ایجاد بشود، شخصا تردیدی ندارم که بسیاری از گرفتاریهای ما با کمترین هزینه و با کوتاهترین زمان قابلیت حل و فصل پیدا میکند.
برای وارد شدن به بحث بعدی، در مورد جایگاه مردم در سیاست و مشروعیت حکومت از نظر شهید بهشتی بفرمایید.
این بهنظرم یکی از مسائل بسیار خارقالعاده و حیرتانگیز است. برداشت من این است که اگر یک مرور فراگیر به آثار شهید بهشتی در این زمینه داشته باشیم، به نکتههایی برمیخوریم که واقعا مثل یک معجزه میماند. ما مکرر در نقلقولهایی از معصومین، مضمونی نزدیک به این عبارت « اتقوا فراسة المومن فإنه ینظر بنورالله» داریم. معصومین ما میگویند که از فراست مومنان آگاه باشید بهخاطر اینکه آنها به نور خدایی به امور نگاه میکنند و بهنظر من نگاه شهید بهشتی به نظم روزآمد مبتنیبر اسلام، از این زاویه خیلی خوب درک میشود. برداشت من این است که کتابهایی مثل «امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه قرآن»، «حق و باطل از دیدگاه قرآن»، «مبانی نظری قانون اساسی»، «نقش آزادی در تربیت کودکان» و کتابهای دیگر ایشان را وقتی یک به یک نگاه میکنید، میتوانید یک درک سیستمی از جایگاه مردم در یک نظام اسلامی به دست بیاورید. در کتاب «مبانی نظری قانون اساسی» نکتههایی در این زمینه وجود دارد که واقعا حیرتانگیز است و اینها را شما میتوانید به عنوان مصداقهایی از آن ادعای من در نظر بگیرید که اگر ما بهصورت سیستمی و بهصورت یک کلیت یکپارچه به قانون اساسی ١٣٥٨ برگردیم، ببینید چگونه اصلا طرز نگاه ما تغییر میکند و هم میتوانیم منشاهای گرفتاریها و بحرانهای کوچک و بزرگ موجود را خیلی خوب بفهمیم و هم میتوانیم سازوکارهای اسلامی روزآمد متناسب با شرایط ایران را مبنای حل و فصل این گرفتاریها قرار بدهیم. در صفحه ١٥ کتاب «مبانی نظری قانون اساسی»، شهید بهشتی نکاتی را مطرح کردند که واقعا خارقالعاده است. ایشان توضیح میدهند که چه شد که شعارهای مردم از حکومت اسلامی به جمهوری اسلامی متحول شد، برای اینکه متناسب با
منبع: جماران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۸۲۲۷۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
یکی از روشهای نوین در پیشگیری، اطلاعرسانی و آگاهیبخشی عمومی است
اصغر جهانگیر گفت: یکی از روشهای نوین در پیشگیری از وقوع جرم، بحث اطلاعرسانی و آگاهیبخشی عمومی است که تلاشها در این زمینه را مثمرثمر میکند.
به گزارش ایسنا، جلسه هم اندیشی سخنگویان ادوار دستگاه قضا عصر امروز (۱۰ اردیبهشت) در دفتر سخنگوی جدید قوه قضاییه برگزار شد.
این نشست صمیمانه با حضور اصغر جهانگیر، سخنگوی جدید قوه قضاییه و معاون اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم قوه قضاییه، ذبیحالله خداییان، مسعود ستایشی، غلامحسین اسماعیلی، غلامحسین الهام و علیرضا جمشیدی در محل معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم قوه قضاییه برگزار شد.
اصغر جهانگیر سخنگوی جدید دستگاه قضا در این نشست گفت: از حسن اعتماد رئیس قوه قضاییه بابت مسئولیت جدیدی که به بنده سپرده شد تشکر میکنم. شاید یکی از دلایلی که باعث شد این مسئولیت را قبول کنم این بود که در معاونتی که مسئولیت آن را برعهده دارم، جنس کار اجتماعی است و یکی از روشهای نوین در پیشگیری از وقوع جرم، بحث اطلاعرسانی و آگاهیبخشی عمومی است که تلاشها در این زمینه را مثمرثمر میکند.
وی افزود: حوزههای پیشگیری، اطلاعرسانی و سخنگویی به هم نزدیک هستند که میتواند به ماموریتهایی که در معاونت اجتماعی به ما سپرده شده کمک کند؛ بنابراین پذیرفتم در این قسمت نیز در خدمت مردم و قوه قضاییه باشم.
خداییان: سخنگویی کاری سخت در قوه قضاییه است
ذبیح الله خداییان، رئیس سازمان بازرسی کل کشور و یکی از سخنگویان سابق دستگاه قضا در این نشست با بیان اینکه هرچند بنده مدت زمان کوتاهی در جایگاه سخنگویی قوه قضاییه خدمت کردم گفت: این جایگاه مشکلات خاص خود را دارد.
رئیس سازمان بازرسی کل کشور گفت: شاید یکی از نکات مهمی که درباره اکثر سخنگویان قوه قضاییه باید در نظر گرفت این است که اکثر آنها قاضی هستند. ما عادت کردیم اگر بخواهیم نکتهای را مطرح کنیم نخست توجه میکنیم قانون درباره آن موضوع چه حکمی دارد.
خداییان به برخی از دشورایهای سخنگویی قوه قضاییه اشاره کرد و گفت: اغلب سوالاتی که از سخنگویان قوه قضاییه پرسیده میشود مربوط به پروندهها، جرایم و مفاسد است. زمانی که سوال درباره این پروندهها مطرح میشود ما با چند مشکل مواجه هستیم. در برخی از پروندهها اگر زوایای مختلفشان را مطرح کنیم ممکن است ادامه رسیدگی آنها دچار مشکل شود. ممکن است افرادی باشند که دستگیر نشده باشند و یا مسائلی در پرونده باشد که در مرحله تحقیقات مقدماتی بوده و طبق قانون محرمانه است و نباید مطرح شوند؛ بنابراین ارائه مطالب و پاسخگویی به سوالات به توجه ویژهای نیاز دارد.
ستایشی: خاطرات خوشی از دوران سخنگویی در ذهن دارم
مسعود ستایشی، سخنگوی پیشین قوه قضاییه نیز در این نشست بیان کرد: از ۲۱ اردیبهشت سال ۱۴۰۱ تا فروردین ۱۴۰۳ در جایگاه سخنگویی دستگاه قضا مشغول به فعالیت بودم.
وی با بیان اینکه خاطرات خوبی از دوران سخنگویی در ذهن دارم، افزود: یکی از این خاطرات خوب که برگ زرینی در تاریخ خدمات ارزشمند قوه قضاییه نیز محسوب میشود، عفو گستردهای بود که به افرادی که در مقطعی کام مردم را تلخ کردند، تعلق گرفت. این عفوها با نظر رهبر معظم انقلاب ابلاغ شد و مردم طعم شیرین آن را احساس کردند.
اسماعیلی: تلاش کردم در جایگاه سخنگویی ضابطهمند عمل کنم
غلامحسین اسماعیلی نیز در این نشست گفت: در دوران سخنگویی ارتباط خوبی با اصحاب رسانه داشتم.
وی با بیان اینکه حوزه سخنگویی چارچوب و ضوابطی دارد، افزود: سعی کردم در این جایگاه ضابطهمند عمل کرده و ضابطه را بر سلیقه ترجیح دهم.
الهام: سخنگویی قوه قضاییه جایگاهی پیچیده، دشوار و حساس است
غلامحسین الهام از سخنگویان سابق حاضر در این نشست بود که در سخنانی کوتاه بیان کرد: تجربه سخنگویی در بخشهای دیگر را هم داشتهام، اما حساسترین، پیچیدهترین و دشوارترین حوزه سخنگویی، حوزه سخنگویی قوه قضاییه است.
جمشیدی: جایگاه سخنگویی قوه قضاییه سختیهای خاص خود را دارد
علیرضا جمشیدی نیز در این نشست حضور داشت و در سخنانی عنوان کرد: جایگاه سخنگویی قوه قضاییه سختیهای خاص خود را دارد چراکه سخنگویان در این جایگاه از پروندههایی صحبت میکنند که هم باید در طرح مطالب دقت ویژهای کنند و هم مردم منتظر پاسخگویی جامع و کامل هستند.
در ادامه این نشست صمیمانه، سخنگوهای ادوار دستگاه قضا نکاتی را در رابطه با اهمیت این جایگاه مطرح کردند.
انتهای پیام